عن در احوالات این روزها

ساخت وبلاگ
در این پست راجع به کیهان رهگذار (نویسنده و کارگردان سریال بوعلی سینا) و ناخدا یکم اسفندیار حسینی (فرمانده ارتش ایران در بین سال های 62 و 64 شمسی) و یه سری افراد دیگه حرف زدم. متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 14:56

روز شنبه ۱۱ فروردین، از شهمیرزاد رفتم اداره. کل روز به بررسی صورت وضعیت آذر گذشت و بالاخره تمومش کردم. بگذریم که اون وسط کارهای دیگه هم داشتم. آخر وقت صورت وضعیت های دی و بهمن رو هم با خودم آوردم خونه تا تکلیف اونها رو هم مشخص کنم. شب فرید و مائده دعوت کرده بودند منزلشون و من چون کار داشتم عذر خواستم ولی متین تنهایی رفت. من هم صورت وضعیت دی ماه رو به سرانجام رسوندم و در فرصت باقی مونده، پست صوتی شماره ۲ رو گذاشتم.  یکشنبه ۱۲ فروردین، به مقصد ایوانکی ماموریت داشتم. از شهمیرزاد حرکت کردم و در مسیر به پادکست تاریخ بیهقی اثر مهدی سیدی گوش می دادم. ماجرا به نامه امیر مسعود به قدرخان رسیده. ماموریت انجام شد و کارهای عقب مونده رو انجام دادم و اومدم شهمیرزاد. من و متین افطار رو با هم بودیم و شب رفتیم در شهر دوری بزنیم که حدود ساعت ۱۰ شب وحید زنگ زد و دعوت کرد به منزلشون. سریع شال و کلاه کردیم و رفتیم منزل وحید و مهتاب. اولین دیدار سال جدید ما بود و شام رو مهمان اونها بودیم. بعد از اتمام مهمونی، دوباره به سمت شهمیرزاد حرکت کردیم. فردای اون روز یعنی دوشنبه ۱۳ فروردین یا سیزده بدر، متین فرید و مائده رو دعوت کرده بود و ساعت چهار و نیم عصر رفتیم باغچه خودمون. فرید و مائده هم اومدند و آتیش درست کردیم و با اذان مغرب افطار کردیم. البته من و متین روزه بودیم. هوا سرد بود و حدود ساعت ۷.۴۰ شب، وسایل رو جمع کردیم و برگشتیم شهمیرزاد. اما سه شنبه ۱۴ فروردین. کل امروز به صورتجلسه کسورات نهایی قرارداد قبل گذشت که بی نهایت خسته کننده بود. یعنی ساعت ۸.۱۵ صبح شروع کردم، ساعت ۱۵.۱۵ عصر تمومش کردم. تنها دلخوشی این روزهای من اینه که به سیگار نکشیدن خودم ادامه بدم و هر طور که ممکنه، صبح ها بیدار شم و عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 14:56

دیروز اداره بودم و روز شلوغی بود‌ حجم کاری من توی اداره خیلی زیاده و حداقل کار سه نفر رو انجام میدم. خدا رو شکر کارهای عقب افتاده رو دارم انجام میدم تا به روز باشم. دیشب با متین رفتیم سنگسر و یه سری خرت و پرت برای خونه خریدیم. الان در مسیر جنت آباد هستیم. اومدیم ماموریت. صبح خواب موندم ولی با اینکه از شهمیرزاد اومدم سمنان، خیلی دیر نشد.  دیشب متین با سبزی قورمه مخصوصی که مادر متین آورده بود، یه مرغ ترش بی نهایت خوشمزه درست کرده بود. چند روزی هست که خیلی چیزی نمی خونم. دلم میخواد یه مدت به رهایی طی کنم. راستی امشب افطار منزل علی و سعیده هستیم. پ.ن: هوا خیلی گرم شده. همون طور که بارها گفتم، حالم از آفتاب و گرما به هم می خوره. دلم میخواست اسکاندیناوی می بودم یا عرض های جغرافیایی بالاتر که ریخت و ترکیب خورشید و حرارتش رو نبینم. عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 14:56